• 6 ماه پیش

  • 16

  • 51:31

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست ۰۲۰

رواق / Ravaq
0
توضیحات

روزه يک سو شد و عيد آمد و دلها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می‌بايد خواست

نوبه (توبه) زهدفروشان گران جان بگذشت

وقت رندی (شادی) و طرب کردن رندان پيداست (برخاست)

چه ملامت بود (رسد) آن را که چنين باده خورد

اين چه عيب است بدين بی‌خردی وين چه خطاست


باده‌نوشی که در او روی و ريايی نبود

بهتر از زهدفروشی که در او روی و رياست

ما نه رندان (مردان) رياييم و حريفان نفاق

آن که او عالم سر است بدين حال گواست

فرض ايزد بگذاريم (بگذاریم) و به کس بد نکنيم

وان چه گويند روا نيست نگوييم (بگوییم) رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوريم

باده از خون رزان است نه از خون شماست

اين چه عيب است کز آن عيب خلل خواهد بود

ور بود نيز چه شد مردم بی‌عيب کجاست


حافظ از چون و چرا بگذر و می نوش دمی

نزد حکمش چه مجال سخن چون و چراست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads