روایت است هنگامی که عطار نیشابوری به اسارت لشکر مغول درآمد شخصی می گوید این پیر را مکش، که به خون بهای او، یکهزار درم بدهم؛ عطار به سرباز می گوید: نفروش که مرا
بهتر از این می خرند. پس از ساعتی، شخص دیگری آمد و گفت: این پیر را نکش که به خون بهای او یک کیسه کاه به تو می دهم.
تصویر از سایت تندیس و پیکره شهریار
اولین نفر کامنت بزار
«کارل چاپک» (1890-1938)؛ نمایشنامهنویس و داست...
سه داستان معروف ایرانی ؛
کتاب کوری یک رمان خا...
مهدی آ...
کتاب بلندیهای بادگیر، رم...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است