توضیحات
«ماتیلدا»، داستان محبوبِ رولد دال، دربارهی دختر بسیار باهوشیست که حتی پیش از رفتن به مدرسه و بدون کمک گرفتن از هیچ فرد بزرگسالی توانست خواندن را به خودش یاد بدهد و در سن پنجونیمسالگی درحالی وارد مدرسه شد که آثار نویسندگانی همچون دیکنز، همینگوی و فاکنر را خوانده بود. بااینحال وقتی به مدرسهی ابتدایی کرانچمهال رفت، متوجه محیط آموزشی خشن و انعطافناپذیری شد که با تمام کودکان صرفنظر از تواناییها و استعدادهای فردی، نقاط قوت و ضعفشان رفتار مشابهی میشد و تخطی از چهارچوبهای از پیشتعیینشده، با وجودِ قوانین و مقررات سفت و سخت و همچنین تنبیههای شدیدی که برای آنهادرنظرگفته شده بود، تقریباً غیرممکن بود. اما آیا کمابیش بیشتر مدارس و سیستمهای آموزشی شبیه به کرانچمهال نیستند؟ ماتیلدا در برابر چالشهایی که بر سر راهِ یادگیری او قرار دارند چه میکند؟ جان وی. کاراویتیس در این مقاله، ماجراهایی را که ماتیلدا در راهِ یادگیری از سر میگذراند، از خودآموزی گرفته تا سیستمِ سرکوبگرِ کرانچمهال و رابطهی معلم-شاگردی با خانم هانی، بررسی میکند و با تطبیق آنها با سیستمها و فلسفههای آموزشی مانند فلسفهی ماهیتگرا، ترقیخواه و رمانتیسیسم و با بهرهگیری از دیدگاههای فیلسوفان و نظریهپردازان آموزشی همچون ارسطو، کانت، افلاطون، روسو، هالت، گاتو و گاردنر تلاش میکند تا نقاط قوت و ضعف هر یک از این روشهای آموزشی را بررسی کند و درنهایت نشان دهد که در یک سیستم آموزشی مناسب، درست است که آموزههای بنیادین و مشترکی باید به همه یاد داده شود، اما در عینِ حال نباید منحصربهفرد بودن کودکان را نادیده بگیریم و روش یکسانی را برای همه، بدون درنظرگرفتن فردانیتِ آنها بهکاربگیریم.
صداهای استفاده شده:
تئاتر شهر قصه، بیژن مفید
مجموعهی تلویزیونی قصههای مجید، ساختهی کیومرث پوراحمد
مستند توران خانم، ساختهی رخشان بنیاعتماد
موسیقیهای استفاده شده:
سرود همشاگردی سلام، احمدعلی راغب
مهدکودک، زدبازی
شاگرد اول و مدرسه، شهرام شبپره