همراه شوید
بنیوشید
بنوشید
بنوشانید
شب ششصد و شصت و هفتم ۶۶۷
کلیجان و قورجان امیر لشکر که رستم نام داشت را با تخت او برداشتند و هنوز شب از نیمه درنگذشته بود که به ملک برسیدند.
📖📖📖
مادر فخرتاج گفت: ای ملک او را مکُش که به سرزنش گرفتار آیی ولکن او را به زندان کن تا در زندان بمیرد و شب دو تن از خاصان را فرمود او را در رود جیحون بیفکنند، ایشان نیز چنان کردند که ملک بفرمود و نام ِ فخرتاج از جهان گم شد.
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو...
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش...
«هزارویک شب»
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان...
هنر و زندگی شهرزاد
🎧یوتیوب
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
@ShahrzadArtandLife
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
@ShahrzadFotouhi
اولین نفر کامنت بزار
همراه شوید
بنیوش...
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
...
باشد که قصّه، ...
باشد که قصّه، ...
باشد که قصّه، ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است