نشاط و شادمانی قیس پس از آن دیدار چندان دوامی ندارد. باردیگر بی تابی ها بر جانش چنگ می زند. دیگر هیچ پیکی هم از سوی لیلی برای او پیامی نمی آورد. در چنین حالی سرانجام خبر مرگ لیلی به او می رسد. با شنیدن این خبر بارها از هوش می رود و به هوش می آید. سرانجام نالان و خروشان خود را بر سر خاک لیلی می رساند. خاک لیلی را در آغوش می گیرد و مویه می کند. از هوش می رود و به هوش می آید و فریادش به آسمان می رسد. در اوج بی قراری بار دیگر به بیابان پناه می برد. اما حالا دیگر در بیابان هم قراری ندارد و با حیواناتی که دور او حلقه زده اند و با او انس گرفته اند دوباره بر سر خاک لیلی می آید. در حلقۀ وحوش روزها بر سر خاک معشوق ناله و زاری می کند و فریاد می کشد...
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است