در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
(حسین پژمان بختیاری )
اولین نفر کامنت بزار
بارانی که روزها بالای شهر ایستاده بود عاقبت با...
از عمر همیشه حاصلم پاییز است/
انگار که در...
از غم خبری نبود اگر عشق نبود/دل بود ولی چه سود ...
معنای زنده بودن من ، با تو بودن است..
نزد...
در اپیزود پانزدهم خواهید شنید :
باید باور کنیم تنهایی تلخ ترین بلای بودن نیست /...
در پس درهای شیشهای رویاها /
در مرداب بی ...
وقتی دلم تنگ می شود همه ی ابرهای عالم می آیند...
از پنجره می آیی / با چتری از بهار و کوزه ای از ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است