| بیست و خوردهای سالم بود که مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده شدم. با این حال حتی با وجود این تشخیص دوزاریم نیفتاد که این تا چه حد میتونه زندگی من رو اداره یا مختل کنه ... |
🔸 در اپیزود ششم از #سرگذشت_مرزی_سیندی_کالینز، ابتدا دوران خیابانخوابی سیندی را بعد از فرار از خانه برای شما تعریف میکنیم. دورانی که سیندی در آن تلاش میکند به استقلال برسد، با سرما و دیگر مشکلات بیخانمانی مبارزه کند، و با پیدا کردن شغلی مناسب بتواند از عهده هزینههای زندگیاش برآید. سیندی عاقبت تصمیم میگیرد به یک استریپکلاب برود و رقاص لختی شود.
🔹 در ادامه با روایت یک داستان موازی از مردی که از مشکلات رابطه سهونیم سالهاش با دختری مبتلا به اختلال شخصیت مرزی میگوید سعی کردهایم یکی از مشکلات مرزیها را (ترس و واهمه شدید از رها شدن) به شکلی مرتبطشده با داستان سیندی و از طریق پدیدهای تحت عنوان «هموابستگی» توضیح دهیم.
🔻 پایان این اپیزود هم اختصاص دارد به تقریری روانشناختی از آهنگ «سر به مثابه یک سوراخ» از «مایکل ترنت رزنر» و جمع کردن داستان سیندی در این قسمت با استفاده از مفاهیم نهفته در این آهنگ.
اینستاگرام | تلگرام | کستباکس | اپلپادکستس | گوگلپادکستس | شنوتو | حمایت
اولین نفر کامنت بزار
| متداولترین سوالی که در مورد زندگیم دریافت میک...
به عنوان یه مرزی تا وقتی عاشق نشید هیچ وقت نخوا...
| پدر و مادرم هیچگاه نگران آینده من یا برادرم ن...
| خشم و عصبانیت شدید من در بزرگسالی که به شکل ج...
| سیندی دختربچهای است هشتساله که چیز زیادی از...
| این پایان داستان لوری شیلره. 15 مارس تا 6 نوا...
| در یه بعدازظهر زمستونی، بعد از یه روز طولانی ...
| به محض اینکه ماشین ما از گیت بیمارستان گذشت، ...
| مادرم میگه که من موهبتی از طرف خدام / پدرم می...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است