• 1 سال پیش

  • 1.6K

  • 01:30:40
توضیحات

ندگی شاید

یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد

زندگی شاید

ریسمانی ست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد

زندگی شاید طفلی ست که از مدرسه بر می گردد

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد، در فاصلهٔ رخوتناک دو هم آغوشی

یا نگاه گیج رهگذری باشد

که کلاه از سر بر می دارد

و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی‌معنی می گوید «صبح بخیر»

زندگی شاید آن لحظهٔ مسدودی ست

که نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران می سازد

و در این حسی است

که من آنرا با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهائی ست

دل من

که به اندازهٔ یک عشق ست

به بهانه‌های سادهٔ خوشبختی خود می نگرد

به زوال زیبای گل‌ها در گلدان

به نهالی که تو در باغچهٔ خانه‌مان کاشته‌ای

و به آواز قناری‌ها

که به اندازهٔ یک پنجره می خوانند


با صدای
بازندۀ شمارۀ یک
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads