خداحافظی برای من کلمه ی کوچکی است با صدای محمد امین چیتگران
کسی که بخواهد برود میرود، جلویش را نگیرید بگذارید برود
کسی که میخواهد برود رفتنش را به رخ کسی نمیکشد، خدانگداری اش را برای خودش نگه میدارد...
اسمش را هرچه میخواهید بگذارید اما من اسمش را میگذارم...
داستان پل با صدای محمود سرمدی
دنیایی دارند معلم ها، شماهم وقتی بهشون نگاه میکنید میفهمید جنسشون از چیه؟؟
اول مهر ماه همیشه من حواسم بود وقتی معلم ها وارد کلاس میشوند ببینم جزو کدامیک از آن پل ها هست...
داستان پل با صدای محمود سرمدی
دنیایی دارند معلم ه...
پاسخگوی شماره 234 بفرمایید.
نه ! جادوی آن لحن ، چو نسیمی هنوز می پیچد در سرم . تمامی ندارد . پی گردباد شدن می رود گویی. لذتش مدام است. درد دارد!
مرور غالبا دردناک است. سوال مشو. کدامین درد را مپرس ....
پاسخگوی شماره 234 بفرمایید.
نه ! جادوی آن لحن ، چ...
داستان مثل تکان گهواره با صدای نوشین فراحمدی
کافیست کمی ساز زدن بدانی تا بفهمی چه میخواهم بگویم...
وقتی تمام زندگی ات از راه ساز زدن بگذرد سخت میشود وقتی که انگشت اصلی ات را نگاه میکنی ببینی به دو ن...
داستان مثل تکان گهواره با صدای نوشین فراحمدی
کافی...
داستان انار فصل ندارد با صدای محمد امین چیتگران
خانمی سوار تاکسی شد وقتی که نشست راننده بهش گفت چه رژ خوشرنگی دارید، خانم مسافر جواب داد ممنون، راننده گفت لباتونو برجسته کرده، خانم مسافر آینه ی ماشین...
داستان انار فصل ندارد با صدای محمد امین چیتگران
خ...
داستان رهایی از چمباتمگی با صدای آرش بابایی
تجویز دکتر انتخاب یک همراه و همدم بود، طی تماسی با دوست صمیمی تمام گزینه هارو چک کردیم و به ناکارآمدی همه شان پی بردیم...
و حالا رسیدیم به گزینه ی...!
...
داستان رهایی از چمباتمگی با صدای آرش بابایی
تجویز...
داستان آنتارکتیکا 89 درجه جنوبی با صدای مهرناز احمدیان
من هیچوقت دوست نداشتم سوار هواپیما بشم اما نه از ارتفاع میترسیدم نه از سقوط کردن
فقط وسط تکون شدید چاله های هوایی کسی رو نداشتم که دستشو بگیرم،...
داستان آنتارکتیکا 89 درجه جنوبی با صدای مهرناز احم...
داستان آلبالویی با صدای علیرضا عباسی
مادرم میرقصید اما نه با هر آهنگی دقیقا برعکس خاله شهلا، اون با هر آهنگی میرقصید و...
مادرم فقط با آهنگ هایی که متن خوبی داشت میرقصید آن هم چه رقصی، فقط در هوا نی...
داستان آلبالویی با صدای علیرضا عباسی
مادرم میرقصی...
داشت با خودش درد و دل میکرد که صدای آژیر قرمز توی گوشش پیچید
دوید...
مینا را بغل کرد و به طرف اتاق دیگر دوید و بعد رفت سمت زیر زمین
حالا دیگه عادت کرده بود، اما نه به نبودن محسن...
با هر انفجار گو...
داشت با خودش درد و دل میکرد که صدای آژیر قرمز توی ...
داستان نقل چند سال دوری و دیری با صدای آرش بابایی
نقل چند سال دوری است و دیری، نقل بزرگ شدن است با خاطرات، نقل چین صورت است و چروک دل ، نقل حسرت است
نقل بی سر و سامانی و درد ها و درمان هایمان...
تو...
داستان نقل چند سال دوری و دیری با صدای آرش بابایی
...