توضیحات
ماندانا : این رضا که گفتین این کارو قبول کرد؟
نبیل: بله و یک روز که شنید حضرت بهاءالله به حمام رفته اند، البته حمام عمومی آن روزها، بدون این که کسی که همراه حضرت بهاءالله بود متوجه شود با اسلحه ای که زیر لباسش پنهان کرده بود وارد حمام وغرفه ای شد که حضرت بهاءالله در آن بودند