نبیل: البتّه، دراینجا اوّلین باری را می خواهم تعریف کنم که حضرت بهالله به زندان افتادند.
ماندانا : حتما به خاطر این بود که دیانت حضرت باب را منتشر می کردن، نه؟
حاجی میرزا آقاسی از شدت خشم آتش گرفت و حضرت بهاءالله را خواست و گفت: " من نمی دانم به پدر شما چه کرده ام که این را در حق من می نویسد. ببینید در مورد من
" .چه نوشته است
...
تأثیر کلمات و رفتار و گفتار حضرت بهاء الله در سرزمین نور به قدری شدید بود که گوئی حتی سنگ و درخت و هرچه که در آن جا بود هم در اثر آن، قدرت و زندگانی تازه پیدا کردند
...بعد از این که حضرت بهاء...
نبیل: ملاّ محمّد نوری تعریف کرده که ملاّحسین از من پرسید:” آیا امروزه از فامیل میرزا بزرگ نوری کسی هست که معروف باشد و در شهرت و آداب و اخلاق و دانش جانشین او به حساب بیاید؟
” گفتم: ” آری، ...
نبیل: حاجی عبدالمجید تعریف می کرد که من خیلی عصبانی شده بودم. همین که به آنها رسیدم و چشمم به ملاّعلی افتاد با نهایتِ خشونت حمله ور شدم و شروع به کتک زدنِ او کردم
...
نبیل : آن حضرت در هنگام طلوع آفتاب با کمال فرح و سرور به خورشید و آفتاب سلام می کردند.
نبیل: این خورشیدی که طلوع می کند و همه دنیا را با نور خودش روشن می کند، تو را به یاد چیزی نمی اندازد
.
...