• 9 سال پیش

  • 104

  • 03:27

پزشک طمعکار

شنوتو
1
توضیحات
داستان با این بخش آغاز می شود : "روزی روزگاری پیرزنی که به چشم درد مبتلا شده بود،پیش چشم پزشکی رفت و از او خواست تا چشمانش را معالجه کند و هر وقت چشمهای او کاملاً درمان شدند،دستمزدش را بگیرد.چشم پزشک قبول کرد و هر روز به خانه ی پیرزن می رفت و دارویی در چشم او می ریخت و بعد با پارچه ای چشمهای او را می بست ......" حالا ادامه داستان را بشنوید . . . . .

با صدای
نرگس سوری

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads