صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب میکنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم به...
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبن...
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پ...
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عکس روی تو چو
در آینه جام افتاد
عارف از خنده
می در طمع خام افتاد
این همه عکس می
و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ
ساقیست که در جام افتاد
حسن روی ...
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشی...
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی ن...
حافظ خوانی-صبا به تهنیت پیر می فروش آمد(قسمت پنجم)
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
صـبا بــه تهنیـت پیر می فـروش آمد
کـه مـوسـم طرب و عیش وناز ونوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و بـاد نافـه گشای
...
حافظ خوانی-صبا به تهنیت پیر می فروش آمد(قسمت پنجم)...
حافظ خوانی-هوس باد بهارم به سر صحرا برد(قسمت هشتم)
هوس باد بهارم به سر صحرا برد
هوس باد بهارم
به سر صحرا برد
باد بوی تو
بیاورد و قرار از ما برد
هرکجا بود دلی
چشم تو برد از راهش
نه دل خسته
بیمار ...
حافظ خوانی-هوس باد بهارم به سر صحرا برد(قسمت هشتم)...
حافظ خوانی-صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت(قسمت چهارم)
صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ ...
حافظ خوانی-صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت(قسمت چ...
حافظ خوانی- بیا و کشتی ما در شط شراب انداز(قسمت اول)
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غریو و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
ک...
حافظ خوانی- بیا و کشتی ما در شط شراب انداز(قسمت او...