اولین نفر کامنت بزار
سالها بعد، وقتی که پیرزنی خمیده شدم،
و ب...
نمیدانم چند سال باید بگذرد تا از این غم، کمی ک...
یه روز میام میشینم کنارت،
همه چیز رو برا...
روزی اگر داستان زندگیام را بنگارم، فصل حضورت ر...
دلم آنقدر برایت تنگ است،
که میخواهم کل ...
آن روزی که از پسِ پرده، تنِ عریانت را دیدم و چه...
منتظرِ اون روزی ام، نه چندان دور، که صدات کنم و...
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِ...
آن روزی که از پس پرده تن عریانت را دیدم و صورت ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است