توضیحات
غزل شماره 390:
افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن
مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن
خوش به جای خويشتن بود اين نشست خسروی
تا نشيند هر کسی اکنون به جای خويشتن
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد يمن
شوکت پور پشنگ و تيغ عالمگير او
در همه شهنامهها شد داستان انجمن
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زير زين
شهسوارا چون به ميدان آمدی گويی بزن
جويبار ملک را آب روان شمشير توست
تو درخت عدل بنشان بيخ بدخواهان بکن
بعد از اين نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت
خيزد از صحرای ايذج نافه مشک ختن
گوشه گيران انتظار جلوه خوش میکنند
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقيا می ده به قول مستشار متمن
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعهای بخشد به من
تعبیر غزل 390:
به زودی خبرهای مسرت بخشی دریافت می کنید که زندگی شما را تغییر داده و همه غصه ها از دل تان رخت خواهد بست. نگران نباشید که دوران سختی به پایان می رسد. از فرصت هایی که امروز در اختیار دارید کمال استفاده را ببرید تا در آینده نزدیک مشکلات و موانع از سر راه برداشته شود و به مراد دل برسید. نگذارید بد اندیشان و بدخواهان شما را از به دست آوردن آن چه می خواهید ناامید کنند.
با صدای
موسوی گرمارودی
ایمان اسلام پناه