• 3 سال پیش

  • 13

  • 01:33

غزل و تعبیر شماره 382 - غزل شماره 382

فال حافظ
0
توضیحات
غزل شماره 382: فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان ای که طبيب خسته‌ای روی زبان من ببين کاين دم و دود سينه‌ام بار دل است بر زبان گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان بازنشان حرارتم ز آب دو ديده و ببين نبض مرا که می‌دهد هيچ ز زندگی نشان آن که مدام شيشه‌ام از پی عيش داده است شيشه‌ام از چه می‌برد پيش طبيب هر زمان حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم ترک طبيب کن بيا نسخه شربتم بخوان تعبیر غزل 382: به کسانی که دست نیاز به سوی شما دراز کرده اند بی توجهی نکنید و دست آن ها را بگیرید که به کمک شما احتیاج دارند. از یار دور شده اید و تنها امیدتان رسیدن به اوست. از وصال یار ناامید نشوید و دوری و فراق را تحمل کنید، با دعا و استعانت از خدای متعال انشالله به زودی به مقصود رسیده و یار را در آغوش خواهید کشید.

با صدای
موسوی گرمارودی
ایمان اسلام پناه
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads