توضیحات
غزل شماره 323:
ز دست کوته خود زير بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجير مويی گيردم دست
وگر نه سر به شيدايی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
بدين شکرانه میبوسم لب جام
که کرد آگه ز راز روزگارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت میگزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
سری دارم چو حافظ مست ليکن
به لطف آن سری اميدوارم
تعبیر غزل 323:
اعتماد به نفس خود را از دست داده و بسیاری از اوقات خود را دست کم و بی ارزش فرض می کنید. ضعف و ناتوانی شما را از اهداف دور می کند، سعی کنید اعتماد به نفس از دست رفته را بازیابید. در زندگی کاری به کسی ندارید و سرتان به کار خودتان است و این از خصلت های خوب شما می باشد. روی کمک دوستان باوفا حساب کنید که در مواقع نیاز به یاری شما خواهند شتافت.
با صدای
موسوی گرمارودی
ایمان اسلام پناه