توضیحات
غزل شماره 140:
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد
يا بخت من طريق مروت فروگذاشت
يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد
گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که ديد روی تو بوسيد چشم من
کاری که کرد ديده من بی نظر نکرد
من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد
تعبیر غزل 140:
برای رسیدن به سرمنزل مقصود باید راه پرپیچ و خمی را طی کنید. اگرچه دیگران دست رد به سینه شما زده و به شما کمک نکردند اما در حقیقت نیازی به کمک آن ها ندارید، به خداوند توکل کنید، با تکیه به استعدادهای خود و با عزمی راسخ قدم بردارید تا به اهداف عالی خود دست پیدا کنید. بیش از این به امور دنیوی دلبسته نشوید و مهر و محبت خود را از دیگران دریغ نکنید. که این دنیا به هیچکس وفا نکرده است.