• 2 سال پیش

  • 14

  • 00:44

غزل و تعبیر شماره 252 - تعبیر شماره 252

فال حافظ
0
توضیحات
غزل شماره 252: گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با ديده گريان بروم تا زنم آب در ميکده يک بار دگر معرفت نيست در اين قوم خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خريدار دگر يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت حاش لله که روم من ز پی يار دگر گر مساعد شودم دايره چرخ کبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر عافيت می‌طلبد خاطرم ار بگذارند غمزه شوخش و آن طره طرار دگر راز سربسته ما بين که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کندم قصد دل ريش به آزار دگر بازگويم نه در اين واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در اين باديه بسيار دگر تعبیر غزل 252: اگرچه تلاش بسیار کرده اید و برای رسیدن به مراد دل از همه چیز مایه گذاشته اید اما به نتیجه دلخواه خود نرسیدید. بسیار غمگین هستید اما غصه خوردن دردی را دوا نمی کند، بهتر است ناامیدی را رها کرده و راه های دیگر را امتحان کنید. اسرار خود را نزد نامحرمان فاش نکنید، اگر قدر زحمات شما را ندانسته ناراحت نباشید، اگرچه وفادار نبود اما به زودی با پشیمانی به سوی شما بازخواهد گشت. برای جبران فرصت های از دست رفته تلاش کنید.

با صدای
موسوی گرمارودی
الیاس گرجی
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads