توضیحات
غزل شماره 226:
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود وليک به خون جگر شود
خواهم شدن به ميکده گريان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تير دعا کردهام روان
باشد کز آن ميانه يکی کارگر شود
ای جان حديث ما بر دلدار بازگو
ليکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کيميای مهر تو زر گشت روی من
آری به يمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب
يا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غير حسن ببايد که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
اين سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
تعبیر غزل 226:
به زودی نتیجه صبوری و شکیبایی خود را خواهید دید و به مراد دلتان می رسید. مشکلات و سختی هایی که سر راه شما ظاهر شده به علت بی توجهی شما و دوستی با افراد غیرقابل اعتماد است. اسرار دل را برای هرکسی بازگو نکنید، اگرچه شما کاری از دست تان برنمی آید اما خداوند صدای شما را می شنود. دعا کنید و دل به او بسپرید. برای پیروزی و موفقیت درمورد هر کاری خوب فکر کنید.