توضیحات
غزل شماره 172:
عشق تو نهال حيرت آمد
وصل تو کمال حيرت آمد
بس غرقه حال وصل کخر
هم بر سر حال حيرت آمد
يک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حيرت آمد
نه وصل بماند و نه واصل
آن جا که خيال حيرت آمد
از هر طرفی که گوش کردم
آواز سال حيرت آمد
شد منهزم از کمال عزت
آن را که جلال حيرت آمد
سر تا قدم وجود حافظ
در عشق نهال حيرت آمد
تعبیر غزل 172:
نگران شرایط موجود نباشید، شما انسان خلاق و باهوشی هستید کافیست خودتان را باور کنید! گاهی دچار افراط و تفریط در کارها می شوید که خوب نیست، همیشه جانب تعادل را نگاه داشته و در زندگی قناعت کنید. شاید لازم باشد کمی خواسته های خود را کمتر کنید. نیتی در ذهن دارید که باعث درگیری ذهنی و سرگردانی شما شده، بهتر است از آن صرف نظر کنید زیرا تاکنون چیزی جز غم و ترس برای شما نداشته است. فردی از نزدیکان به کمک شما نیاز دارد و منتظر شماست، به یاری اش بشتابید