توضیحات
غزل شماره 116:
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصر دارد
چو خامه در ره فرمان او سر طاعت
نهادهايم مگر او به تيغ بردارد
کسی به وصل تو چون شمع يافت پروانه
که زير تيغ تو هر دم سری دگر دارد
به پای بوس تو دست کسی رسيد که او
چو آستانه بدين در هميشه سر دارد
ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هيچت اگر نيست اين نه بس که تو را
دمی ز وسوسه عقل بیخبر دارد
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد
به عزم ميکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد
چو لاله داغ هوايی که بر جگر دارد
تعبیر غزل 116:
ظاهربینی را کنار گذاشته و به راحتی به هرکسی اعتماد نکنید. حرف های زیبا و ادب و کمالات ظاهری فردی ممکن است باعث فریب شما شود، اما شما از باطن او خبر ندارید. با افراد دلسوز که به فکر شما هستند مشورت کنید و از نصایح آن ها استفاده کنید. سفر خوب است و تجربه های زیادی به شما خواهد داد. به پدر و مادر خود احترام بگذارید و نذر را ادا کنید. به خداوند توکل کنید که با یاری او کارها بر وفق مراد انجام خواهد شد.