توضیحات
غزل شماره 67:
يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست
حاليا خانه برانداز دل و دين من است
تا در آغوش که میخسبد و همخانه کيست
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پيمان ده پيمانه کيست
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسيد خدا را که به پروانه کيست
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مايل افسانه کيست
يا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبين
در يکتای که و گوهر يک دانه کيست
گفتم آه از دل ديوانه حافظ بی تو
زير لب خنده زنان گفت که ديوانه کيست
تعبیر غزل 67:
برای رسیدن به معشوق تلاش می کنید اما گویا تلاش های شما کارساز نیست. امید خود را از دست ندهید که خداوند همیشه یار و یاور بندگانش است. به او توکل کنید و صبر پیشه کنید که به امید خدا به وصال یار خواهید رسید. اگر در عشق شکست خورده اید و دچار اندوه هستید باید بدانید دنیا به آخر نرسیده، بهتر است هرچه زودتر تمام توان خود را به کار گرفته و به دنبال جبران هر آنچه گذشته باشید. با امید به خدا حتما موفق خواهید شد.