حافظ خوانی -در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد(قسمت دوازدهم)
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
حافظ خوانی-صبا به تهنیت پیر می فروش آمد(قسمت پنجم)
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
صـبا بــه تهنیـت پیر می فـروش آمد
کـه مـوسـم طرب و عیش وناز ونوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و بـاد نافـه گشای
...
حافظ خوانی-صبا به تهنیت پیر می فروش آمد(قسمت پنجم)...
حافظ خوانی- بیا و کشتی ما در شط شراب انداز(قسمت اول)
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غریو و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
ک...
حافظ خوانی- بیا و کشتی ما در شط شراب انداز(قسمت او...
حافظ خوانی-دست از طلب ندارم تا کام من برآید(قسمت یازدهم)
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآ...
حافظ خوانی-دست از طلب ندارم تا کام من برآید(قسمت ی...
حافظ خوانی -صبا به مقدم گل راه روح بخشد باز(قسمت ششم)
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
صـبا بــه تهنيـت
پير مي فـروش آمد
كـه
مـوسـم طرب و عيش وناز ونوش آمد
هوا مسيح
نفس گشت و بـاد نافـه گشاي
در...
حافظ خوانی -صبا به مقدم گل راه روح بخشد باز(قسمت ش...
حافظ خوانی-دمی با غم به سر بردن(قسمت سوم)دمی با غم به سر بردن دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نمي ارزد
به مي بفروش دلق ما کز اين بهتر نمي ارزد
به کوي مي فروشانش به جامي بر نمي گيرند
زهي سجاده تقوا ...
حافظ خوانی-دمی با غم به سر بردن(قسمت سوم)دمی با غم...
حافظ خوانی-چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
چـو بـاد عـزم سـر کـوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکـبار خواهم کرد
هـر آب وروی کـه اندوختم زدانش و دین
نـثـار خ...
حافظ خوانی-چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
چو ب...
حافظ خوانی-صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت(قسمت چهارم)
صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ ...
حافظ خوانی-صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت(قسمت چ...
حافظ خوانی-جانا تو را که گفت که اخبار ما مپرس(قسمت هفتم)
جانا تو را که گفت که اخبار ما مپرس
جـانا ترا که گفت که احـــوال ما مپرس
بیگانـه گـرد و قصه
هیـچ آشنا مپرس
ز آنجا که لطفِ
شامل و...
حافظ خوانی-جانا تو را که گفت که اخبار ما مپرس(قسمت...
حافظ خوانی-هوس باد بهارم به سر صحرا برد(قسمت هشتم)
هوس باد بهارم به سر صحرا برد
هوس باد بهارم
به سر صحرا برد
باد بوی تو
بیاورد و قرار از ما برد
هرکجا بود دلی
چشم تو برد از راهش
نه دل خسته
بیمار ...
حافظ خوانی-هوس باد بهارم به سر صحرا برد(قسمت هشتم)...