توضیحات
حافظ خوانی-جانا تو را که گفت که اخبار ما مپرس(قسمت هفتم)
جانا تو را که گفت که اخبار ما مپرس
جـانا ترا که گفت که احـــوال ما مپرس
بیگانـه گـرد و قصه
هیـچ آشنا مپرس
ز آنجا که لطفِ
شامل وخُلقِ کریم توست
جرم نکرده عفـو کن
و ماجــرا مپرس
من ذوق سوز عشق
دانم نه مدعی
از شمـع پُرس قصـه، ز باد صبا مپرس
هیــچ آگهی ز عالـم
درویشیش نبود
آنکس که با تو گفت
که درویش رامپرس
از دلق پوش صومـعه
نقد طلب مجــوی
یعنی ز مفلــسان
سخـن کیمیا مپرس
در دفـتر طبیب خرد
باب عشـق نیست
ای دل به درد خـو
کن و نام دوا مپرس
نــقشِ حقوق صحبت و اخــلاص بندگی
از لــوح سینه محـو کن و نام ما مپرس
مـا قصّــه سکندر و
دارا نخــوانده ایم
از ما به جز حکایت مهــر و وفا مپرس
حافظ رسید موسم گل
معرفت مگوی
دریاب نقد وقت وز
چون و چرا مپرس