توضیحات
غزل شماره 50:
به دام زلف تو دل مبتلای خويشتن است
بکش به غمزه که اينش سزای خويشتن است
گرت ز دست برآيد مراد خاطر ما
به دست باش که خيری به جای خويشتن است
به جانت ای بت شيرين دهن که همچون شمع
شبان تيره مرادم فنای خويشتن است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خويشتن است
به مشک چين و چگل نيست بوی گل محتاج
که نافههاش ز بند قبای خويشتن است
مرو به خانه ارباب بیمروت دهر
که گنج عافيتت در سرای خويشتن است
بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
هنوز بر سر عهد و وفای خويشتن است
تعبیر غزل 50:
بدانید که هر مشکلی راه حل خاصی دارد و همه درها با یک کلید باز نمی شوند. برای انجام کاری دچار تردید هستید، شک نکنید و هر چه زودتر برای انجام کار خیر پیشقدم شوید. برای رفع مشکلات و سختی ها لازم است خوب فکر کرده و با تلاش و کوشش و توکل بر خداوند بر مسائل زندگی تان غلبه کنید.صبور باشید و ناامیدی و غم و غصه را کنار بگذارید. شما توانمندی های زیادی دارید و با بهره گیری از هوش خود بهترین نتایج را به دست خواهید آورد. بیشتر به سلامتی روح و جسم خود توجه کنید و زندگی را سخت نگیرید.