• 2 ماه پیش

  • 1

  • 01:16:13

چون شوم خاک رهش دامن بیافشاند ز من ۴۰۱

رواق / Ravaq
0
توضیحات
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۱فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنچون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز منور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز منروی رنگين را به هر کس می‌نمايد همچو گلور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز منچشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببينگفت می‌خواهیمگر تا جوی خون راند ز مناو به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شودکام بستانم از او يا داد بستاند ز منگر چو شمعش پيش ميرم بر غمم خندان شودور برنجم خاطر نازک برنجاند ز مندوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگريدکو به چيزی مختصر چون باز می‌ماند ز منگر چو فرهادم به تلخی جان برآيد باک نيستبس حکايت‌های شيرين باز می‌ماند ز منصبر کن حافظ که گر زين دست باشد درس غمعشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز منSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها