این بار بشنوید شعر رو در رو از حسین پناهی عزیز را....
رو در رو برای اعتراف به کلیسا می روم روی در روی علفهای روییده بر دیوارکهنه می ایستم و همه گناهان خودم را یکجا اعتراف می کن مبخشیده خواهم شد به یقین علفها بی واسطه با خدا سخن می گویند
بیکرانهدر انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به...
بیکرانهدر انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش ر...
شما را دعوت به شنیدن شنیدن شعر زیبای دیگری از حسین پناهی با نام پیست میکنم:
پیست میزی برای کار کاری برای تخت تختی برای خواب خوابی برای جان جانی برای مرگمرگی برای یاد یادی برای سنگ این بود زندگی.... ...
شما را دعوت به شنیدن شنیدن شعر زیبای دیگری از حسین...
شما عزیزان علاقه مند به شعر را این بار هم به شنیدن شعر زیبای دیگری از حسین پناهی می کنم :
از شوق به هوا به ساعت نگاه میکنمحدود سه نصف شب استچشم می بندم که مبادا چشمانت را از یاد برده باشمو طبق عادت...
شما عزیزان علاقه مند به شعر را این بار هم به شنیدن...
کاج ها در بکر اند نیمکت کهنه باغ خاطرات دورش را در اولین بارش زمستانیاز ذهن پاک کرده است خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودیکاکلبا تو بی تو همسفر سایه خویشم وبه...
کاج ها در بکر اند نیمکت کهنه باغ خاطرات دورش را در...
سرگذشت کسی که هیچ کس نبود حرمت نگه دار دلمگلمکه این اشک ، خون بهای عمر رفته من استمیراث من!نه به قید قرعه نه به حکم عرفیک جا سند زده ام همه را به حرمت چشمانتبه نام تومهر و موم شده با آتش سیگار متبرک م...
سرگذشت کسی که هیچ کس نبود حرمت نگه دار دلمگلمکه ای...