من گاهی قلم دست میگیرم و حرفهایم را، دلنوشتهها و دغدغههایم را مینویسم اما معتقدم بعضی حرفها خواندنی نیست، شنیدنیست و من در پادکست سحرنامه حرفهایم را برایتان میخوانم. ساده و بدور از تکلف.
مرتضی امینی پور
نه،سه بار کمه... باز باید شنیدش تا حتی نقطهایش رو از دست نداد تا حظ کرد ازین کتری که تو کردی.باید ایستاد.ایستاد و سالها به احترام فکر و اندیشت کف زد. عجب فضای سورئالی ساختی.و چه خلاقانه حرفهاتو زدی.هنر و ادبیات چی میتونه باشه جز این؟ تو حتی منی که قلمت رو میشناسم هم سوپرایز کردی با این خلاقیتت در ایده و اجرا. انقدر خوب فضاسازی کردی که خودمو لابلای دنیای وهم آلود تصور می کردم که باورم نمیشد دارن چکار میکنن. و هنوز باورم نمیشه تو چکار کردی... داشتن تو نعمته سحر رفیع
مرتضی امینی پور
مگر از نوشتن چه میخواهیم جز متعهد بودن؟ آفرین به تو که هربار شاهکاری مینویسی و میسازی. و اینبار چیزی برایمان به یادگار گذاشتی که آینهایست در برابرمان.میشنویم و میدانیم داریم خودمان را میشنویم.میدانیم داریم خودمان را در هر واژه زخم میخوریم. و چقدر عالی بود این تکنیک از انتها به ابتدا آمدن. و واقعا چه میدانمهای ما کجاست؟ دمت گرم و دلت شاد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است