ماهی و جفتش
نویسنده : ابراهیم گلستان
خوانش : مهرزاد زمردی نیا
مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگها آبگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیوارهاش دور میشد و دوریش در نیمه تاریکی میرفت. دیوارهی روبروی مرد از شیشه بود...
آشفتگی
نویسنده و خوانش : آرش محمودی
سال ها پیش یه روز رفتم تئاتر فکر کنم اسمش موردریک بود. درست یادم نمیاد مال خیلی وقت پیشه . یادمه حس خیلی خوبی داشتم که برای اون نمایش نبود . بیشتر مربوط می شد به...
آشفتگی
نویسنده و خوانش : آرش محمودی
سال ها پیش ...
شال
نویسنده : علیرضا روشن
خوانش : حمیدرضا دانش
رابطه بین یک مرد و زن و گفتگوی آن دو.
مرد ایستاده بود . روبروی زن که ایستاده بود ، ایستاده بود. زن شالش را جابه جا می کرد. بی دلیل. باد نمی آمد . شا...
می نویسم حسین تو میایی پیش چشمم
نویسنده و خوانش : امیر پروسنان
یکی تو خیابان فریاد می کشد مظلوووووم . باقی جواب می دهند حسیییییین.
یک جمله ات مدام میاد جلوی چشمم : "اگر دین نداری آزاده باش!"
زیر ب...
می نویسم حسین تو میایی پیش چشمم
نویسنده و خوانش :...
من حسین را گم کرده ام
نویسنده و خوانش : محمدامین چیت گران
خاطرات کودکی از ماه محرم
از 4-5 سالگی ام را دیگر کمابیش به خاطر دارم . آمدن محرم را از زمانی می فهمیدم که مادرم پیراهن مشکی بر تنم می کرد...
من حسین را گم کرده ام
نویسنده و خوانش : محمدامین...
هرمزان
نویسنده و خوانش : حسن علیشیری
آدم ها برای فراموش کردن دلتنگی ها و غصه هایشان کارهای مختلفی می کنند . به دوستانشان زنگ می زنند . در اینستاگرامشان پست های غمگین می گذارند. در خیابان های برگ ...
خانه روبرویی
نویسنده : راسیپورام کریشنا نارایان
برگردان : اسدالله امرایی
خوانش : نوشین فراحمدی
جوکی وقتی از پنجره اش بیرون را نگاه می کرد، لرزه به تنش می افتاد. خانه روبرویی آن طرف خیابان را زن بی...
خانه روبرویی
نویسنده : راسیپورام کریشنا نارایان
...
بهار
نویسنده : هوشنگ مرادی کرمانی
خوانش : مریم میرزایی
داستان زندگی دخترکی است روستایی که سرگرمیش در راه برگشت از مدرسه تماشا کردن و دست تکان دادن به مسافرین قطار در حال حرکت بود . تا اینکه یک ...
تاکسی
نویسنده و خوانش : آذین پیشوا
دختری از یک روز عادی می گوید که در تاکسی نشسته و راننده های تاکسی مسیر رفت و آمدش را می شناسد و هر کدام را با نشانه ای به خاطر سپرده است.
...
تاکسی
نویسنده و خوانش : آذین پیشوا
دختری از یک ...
فینال درون
نویسنده و خوانش : امیرحسین بهرامی
باور بکنی یا نکنی، تو، من را نمی شناسی و من را باور کرده ای و تنها یک سوال فرق را مشخص می کند . آن هم آن است که من کیستم . جواب این سوال با باور توست . ...
فینال درون
نویسنده و خوانش : امیرحسین بهرامی
با...