یکی بود یکی نبود
نامه کرم چوب به دارکوب
دوست نادیده ام مدت هاست شما را از علامات صادره تان می شناسم و با طریقی که جنابعالی پیشرفت می نمایید به زودی به دیدار یکدیگر نائل خواهیم شد . صدالبته پشتکار شما قابل تحسین است.چه گمان نمی برم تا آخر زمستان امسال اصولا جنگلی باقی بگذارید. اما دوست عزیز رعایت حال باقی موجودات زنده هم لازم به نظر می رسد!
یکی بود یکی نبود
شلوارهای وصله دار
غم و شادی با هم مسابقه داشتند. حیاط مدرسه غرق در خنده و گریه بود. شاگردی که از دالان مدرسه می گذشت ، لب و لوچه اش آویزان بود اما وقتی به حیاط می رسید موج شادی بچه...
یکی بود یکی نبود
شلوارهای وصله دار
غم و شادی با...
یکی بود یکی نبود
همه لب
هیچ کس در خانه ما لب ندارد. دست کم در رگ چینی من چنین است. فقط من هستم که لب دارم . آن هم چه لبی . لب های آن قدر گنده که راه نفسم را بند می آورد. هر کدام از عکس های یادگاری خ...
یکی بود یکی نبود
همه لب
هیچ کس در خانه ما لب ندا...
یکی بود یکی نبود
سوزن گرامافون گیر کرده.
سرم را برمی گردانم . از پشت پنجره با شیشه های دودی آسمان را می بینم که چقدر به من نزدیک است و من در این طرف پنجره بر روی صندلی آرام نشسته ام و اسلحه ای را ب...
یکی بود یکی نبود
سوزن گرامافون گیر کرده.
سرم را...
یکی بود یکی نبود
قوانین حمل سلاح
نویسنده : الکس بران
بازیگران : محمود سرمدی ، مریم محمودی
صدابردار و افکتور : سیامک شاه کرمی
داستان درباره پلیسی مضطرب به نام لیسا است ...
https://t.me/dast...
یکی بود یکی نبود
قوانین حمل سلاح
نویسنده : الکس...