بار دیگر با تو در میان عطر و سکوت قسمت چهارم
«در اپیزود چهارم، پیرمرد سرانجام زبان باز میکند…
اما آنچه به نیاز میگوید، فقط چند حقیقت ساده نیست.
او پرده از رازهایی برمیدارد که باران هرگز نمیخواست کسی آنها را بداند—
رازهایی که مسیر زندگیاش را عوض میکند، گذشتهاش را زیر و رو میکند
و سایهای از ترس روی آیندهاش میاندازد.
اعترافات پیرمرد، عجیبتر و هولناکتر از آن است که نیاز انتظارش را داشته باشد…
و بعد از شنیدن آنها، هیچچیز مثل قبل نخواهد بود.»
اولین نفر کامنت بزار
بار دیگر با تو… در میان عطر و سک...
در دل شبی بارا...
داستان ایرانی
داستان کوتاه سرگیجه
«نشسته بودم توی بهداری... سالن تشریح که چیزی نی...
حجله ای در شهر ممنوع ...
حجله ای در شهر ممنوع ...
🎙️ در قسمت جدید : پرده از آدمی برد...
"حجلهای در شهر ممنوع"، داستانی عاشقانه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است