ابتدای پاییز بود که من برای دریافت دو تا امضا مراجعه کردم به یکی از ادارات . حالا نمی گم دولتی بود یا غیردولتی بود مربوط به چه نهادی بود رو حالا کاری نداریم . همون روز اول که صرف آشنایی با محیط اداره ...

چشماتونو ببندید و تصور کنید که یک روز پشت فرمان خودروی داخلی خودتون در یکی از خیابان های شهرتون دارید رانندگی می کنید . می رسید به یک چراغ قرمز . خیابان هم خیلی خلوته . ناگهان کنار شما یک خودروی بوگات...

چشماتونو ببندید و تصور کنید که بلیط دارید قراره که با استفاده کردن از هواپیما تشریف ببرید مسافرت راه خیلی دور . و چند تا ساعت می گذارید و چمدونتون رو می بندید و آماده می شوید برای سفر . فردا خواب می م...

چشماتونو ببندید و تصور کنید معلم هستید بر سر کلاس درس حاضر شده اید و دارید در مورد پیچیده ترین مفاهیم فلسفی با دانش آموزان صحبت می کنید و تلاش می کنید سطح ذهنی اونها رو ارتقا بدید ناگهان کسی از انتها...

چشماتونو ببندید و تصور کنید یک روز بعدازظهر مراجعه می کنیم به وبسایت بانکی که از اون به عنوان خدمات دهنده خدمات مالی استفاده می کنید ، می بینید که یه قرونم پول تو حسابتون نیست! در صورتی که همین دیروز ...

جاتون خالی همین دیروز می خواستم مبلغی رو کارت به کارت کنم از همین دستگاه عابربانک ساختمون پخش رادیو . رمز رو وارد کردم مبلغ رو وارد کردم شماره کارت مقصد رو هم وارد کردم و در نهایت دریافت رسید . گذشت و...

همه کودکان دنیا در بدو تولد با هم برابرند و یک سری حق و حقوق دارند که در صورت رعایت شدن این حق و حقوق می تونن و اصلا وظیفه دارن که آینده سازان اون کشور باشن . حالا در بین همه کودکان یک جامعه جایگاه کو...

همه کسانی که دانشگاه رو تجربه کردند سال اول براشون سوال بود که در روز دانشجو قراره چه اتفاقی بیوفته و چه برنامه هایی براشون تدارک دیدن . چه تحولی در زندگیشون قراره اتفاق بیوفته ولی خوب 16 آذر آمد ، ر...

چشمانتون رو ببندید و تصور کنید در پایتخت یک روز ساعت 6 صبح از منزل خارج می شید که به محل کارتون مراجعه کنید . در مسیر با ترافیک مواجه نمی شید. واقعا این چند رویایی ترین جمله ای بود که برای آغاز برنامه...