توضیحات
قرار ما باشد برای روزی دیگر برای فصلی دیگر و شاید برای سالی دیگر
قرار ما باشد زیر درختی بلند و تنومند و پیر در صبحگاهی مه آلود و خنک
در زیر شاخه هایی که پرنده ای بر آنها دیده نمی شود
آنجا عاشق می شویم و دل می دهیم
هنوز قلب های ما آماده ی پذیرش عشق نیست این را همان قلبم به من می گوید
قلبم عاشق چشمهای توست دلبسته ی لبان و لبخندت
قلبم عاشق روی ات و ناز نگاه و شیرینی لبخند توست
این عشق به جایی راه نمی برد باور کن! این عشق نمی تواند مانند قله های دست نیافتنی ، زیبا و باشکوه شود
قرار ما باشد برای وقتی دیگر
برای آن روز که اطمینان یابیم عشق ما در اندوه و سرما و گرسنگی هم باشکوه و دیدنی است
برای آن روز که معیار عشق ما ناز نگاه و شیرینی لبخند و لبهای سرخ نیست
آری ، قرار عاشقی ما باشد برای روزی دیگر
آن روز من باعشق راستینم ، در برابر تو زانو می زنم و غرورم را در زیر همان درخت پیر و بلند به خاک می سپرم
قرار عاشقی ما باشد برای .... برای روزی دیگر