باز رسیدیم بـه ایستگاه ، بارون همه ی جا رو خیس کرده بودو شب بود.
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم.
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم.
بخار از دهنت بیرون میومد. خستگی رو توی چشمات می...
باز رسیدیم بـه ایستگاه ، بارون همه ی جا رو خیس کرد...
آیدای خوب من سلام...
لبان تو، جز با خنده؛ چشمانت جز با نگاه محبت، و وجودت جز با خوشبختی نمیتواند در زندگی من موثر باشد.
گوینده: مسعود حبوباتی
متن: احمد شاملو
تنظیم: پژواک ماهور...
آیدای خوب من سلام...
لبان تو، جز با خنده؛ چشمان...
در جانم، رنج راه میرود این روزها. در جانم مکدر است خاطر هوا، زمین، آب و باد. چرا که ابرها سترون و غمین از شهرها عبور میکنند و اعجازی ندارند برای مردمان دلریش و بیلبخند و عبوس. که عصر بییقین زیستن...
در جانم، رنج راه میرود این روزها. در جانم مکدر اس...
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
اما
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستیم
پ...
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
ک...
روزهای زندگیام گرم میگذرد با تو، به گرمای لحظههایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد، عشق ما نیز آرام میگذرد
و تویی سرچشمه زل...
روزهای زندگیام گرم میگذرد با تو، به گرمای لحظه...
در میانههای گلِ رز گریه میکنم
و هر شب که در میانهی کوچه میمیرم
روبهرویام را
و پشت سرم را نمیشناسم
و کاهشِ چشمانات را
گوینده: مسعود حبوباتی
شعر: جمال ثریا
تنظیم: پژواک ماهور...
در میانههای گلِ رز گریه میکنم
و هر شب که در میا...