• 7 سال پیش

  • 797

  • 10:30

پاسخ صادق زیباکلام به انتقادات حجت‌الاسلام منصور زارعی نماینده مقام معظم رهبری در دانشگاه بین‌المللی قزوین

صادق زیباکلام
13
توضیحات
بسمه‌تعالی حضرت حجت‌الاسلام جناب آقای منصور زارعی نماینده محترم مقام معظم رهبری در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین با سلام و تحیات، در انتقاد از سخنرانی اینجانب که در سوم اسفند در دانشگاه قزوین به مناسبت بزرگداشت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و به دعوت انجمن اسلامی دانشجویی فرهنگ و سیاست آن دانشگاه صورت می‌گیرد مواردی را فرموده بودید که شایسته دیدم توضیحاتی به محضرتان ارایه دهم. نخست آنکه بنده را متهم کرده بودید که خواسته‌ام از مجلس ترحیم آن مرحوم سوءاستفاده نموده و «ایشان را در کنار مارکسیست‌ها و مسعود رجوی(منافقین)» قرار دهم. ایراد دومتان آن بود که چرا گفته بودم که مرحوم امام خمینی با جریان «مک فارلین» موافقت کرده بودند. ایراد سومتان در خصوص به‌کارگیری لفظ تندرو در رابطه با حوادث سال 88 بود؛ و بالاخره نتیجه‌گیری کرده بودیدکه چرا نظرتان در مخالفت با آمدن افرادی نظیر بنده به دانشگاه صایب می‌باشد. در خصوص انتقاد اولتان می‌بایستی اشاره نمایم که به نظر نمی‌رسد حجم آگاهی‌های‌ شما پیرامون مبارزات قبل از انقلاب خیلی عمیق باشد والا آن ایراد را نمی‌گرفتید. آنچه گفتم تحلیل و حدس و گمان نبود بلکه بخشی از رویدادهایی بود که در سال 1354 و به دنبال اعترافات باورنکردنی رهبری دستگیرشده سازمان مجاهدین خلق اتفاق افتاد. رهبران سازمان در مصاحبه رادیو تلویزیونی اعلام کردند که ایدیولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم تغییر یافته. آنچه بر تحیر و شگفتی همگان افزود آن بود که آنان اعتراف کردند که درجریان آن تغییر برخی از رهبران سازمان ‌که برروی اسلامیت همچنان پافشاری می‌کرده اند را به قتل رسانیده اند. در سخنرانی‌ام گفتم که آن رویداد همچون زلزله‌ای مبارزین و مخالفین رژیم شاه در داخل و خارج از کشور بعلاوه درون و بیرون اززندان را به لرزه درآورد. رژیم شاه می‌خواست تا از آن رویداد باورنکردنی حداکثر بهره برادری را در ایجاد دشمنی و شکاف که خواهی‌نخواهی بعد از اطلاع از آن ماجرا درمیان مبارزین مسلمان و مارکسیست پیش می آمد ببرد. می‌خواست تا مبارزین اسلام گرا و چپ گرا را که تا قبل از آن تحول در کنار یکدیگرعلیه رژیم شاه مبارزه می‌کردند را در مقابل یکدیگر قرار دهد و درنتیجه شکاف و بحران عظیمی در میان اپوزیسیون ایجاد نماید. برخی از زندانیان سیاسی اسلام‌گرا که هم با رهبری سازمان مجاهدین اختلافاتی می‌داشتند و هم به شدت ازمارکسیست‌ها مکدر بوده و حاضر به هیچ نوع همکاری با آن‌ها نمی‌بودند، تغییر ایدیولوژی در رهبری سازمان را دستاویز قرار داده و خواهان ایستادگی و مقابله با مارکسیست‌ها شدند. آن‌ها می‌خواستند که مارکسیست‌ها ‌»نجس» اعلام شوند و هرگونه همکاری و ارتباط با آن‌ها قطع شود(یعنی دقیقا همان‌که رژیم شاه به دنبالش بود). برخی از آنان حتی مبارزه با مارکسیست‌ها را مهمتر و ضروری‌تر از مبارزه با رژیم شاه می‌دانستند اما مرحوم هاشمی رفسنجانی به کمک برخی روحانیان دیگر از جمله مرحوم آیات منتظری و طالقانی و مهدوی کنی در برابر آن موضع‌گیری تند ایستادگی کردند و نگذاشتند مبارزین اسلام‌گرا در برابر مبارزین مارکسیست قرار گیرند. بنده این را به‌عنوان یکی از دلایلم مبنی بر نشان دادن اعتدال و میانه‌روی مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی مطرح نمودم؛ اما جنابعالی که واضح است علم و اطلاع چندانی از تاریخ مبارزات انقلاب ندارید بنده را متهم به استفاده ابزاری از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی می‌نمایید و اینکه ایشان را در کنار مارکسیست‌ها و مسعود رجوی قرار داده‌ام.جسارتا پیشنهاد می‌کنم با برخی از آقایان‌ که در آن سال‌ها در زندان بوده‌اند رایزنی بفرمایید تا دریابید که چگونه ماه‌ها آقای هاشمی رفسنجانی تلاش می‌کردند تا مانع از تحقق اهداف رژیم شاه شوند. در خصوص جریان «مک فارلین» هم متاسفانه آگاهی تان به نظر نمی‌رسد خیلی زیاد باشد. فقط خدمتتان عرض کنم که بعد از آن‌که جریان مک فارلین توسط برخی عناصر حزب‌الله در لبنان لو رفت و در ایران هم افراد تندرویی آن را برملا نمودند، هشت تن از نمایندگان مجلس دوم خواهان احضار وزیر خارجه وقت یعنی آقای دکتر علی اکبر ولایتی به مجلس شدند تا پیرامون مذاکرات با آمریکایی‌ها توضیح دهند. آن‌ها با واکنش تند مرحوم امام خمینی مواجه شدند که آنان را احمق خواندند. در خصوص حوادث سال 88 و فتنه بنده توضیحی ندارم. بیش از 7 سال است که شما هرچه خواسته‌اید به آن‌ها نسبت داده اید. لاکن 7‌ثانیه هم به آن‌ها فرصتی نداده‌اید تا در قبال انبوه اتهامات شما از خود دفاع نمایند. بالاخره روزی به آنچه که در سال 88 گذشت منصفانه پرداخته خواهد شد. درپایان و با اشاره به سخنرانی اینجانب، نتیجه‌گیری کرده بودید که نظرتان مبنی بر مخالفت با آمدن بنده به دانشگاه درست می‌بوده و مسیولین دانشگاه مقصر بوده اند در صدور مجوز برای سخنرانی‌ام. من به تهمت‌هایی که به بنده نسبت داده‌اید و اینجانب را «مشکوک»، «مظنون»، «مرده»، «مزدور»، «وابسته»، «هتاک»، «خودفروخته»، «نفوذی» و ... خوانده‌اید نمی‌پردازم؛ اما فرموده‌اید که سخنرانی من نشان داد که چرا جنابعالی درست می‌گفتید و امثال بنده نمی‌بایستی به دانشگاه‌ها بیاییم چون «ذهن دانشجویان را مسموم می‌کنیم». جناب حجت‌الاسلام زارعی عزیز! شما و بسیاری دیگر از هم فکرانتان‌ که معتقدید بنده نمی‌بایستی در دانشگاه‌ها سخنرانی نمایم چون دانشحویان را به انحراف می‌کشم، نگاه عجیب اگر نگفته باشیم توهین‌آمیزی نسبت به دانشجویان دارید. به نظر شما آن‌ها همچون یک گلوله موم هستند و صادق زیباکلام می‌تواند در یک سخنرانی یک‌ساعته فکر و ذهن آن‌ها را دگرگون سازد. لذا جنابعالی و همفکرانتان مخالف حضور بنده و امثال بنده در دانشگاه‌ها هستید و اگر خیلی مجبور شوید می‌گویید که از آن طرف هم باید یک نفر باشد تا پاسخ مطالب «شبهه‌ناک» زیباکلام را بدهد. جناب حجت‌الاسلام زارعی عزیز! این یک توهین به دانشجویان ما است که شما آنقدر آن‌ها را سطحی و بی فکر می‌پندارید که صادق زیباکلام با یک سخنرانی یک‌ساعته قادر است آن‌ها را مثل کتلت از این رو به آن رو نماید. اگر اینکار شدنی می‌بود و می‌شد فکر و نظر دانشجویان را با یک سخنرانی یک‌ساعته تغییر داد، در آن صورت شما و همفکرانتان که 24‌ساعته رادیو و تلویزیون، تریبون‌های نمازجمعه و انواع و اقسام تریبون‌ها و رسانه‌های دیگر را انحصاراً در اختیار دارید، می‌بایستی خیلی موفق‌تر از این‌ها درجذب و جلب نسل جوان می‌شدید. جناب حجت‌الاسلام زارعی عزیز! موضوع چیز دیگری است. موضوع ظرفیت تحمل شنیدن نظر مخالف است. ما 365‌روز و 52‌جمعه در سال 24‌ساعته شما را صبورانه تحمل می‌کنیم اما شما تاب تحمل یک ساعت غیر خودتان را ندارید. ایام به کام باد صادق زیباکلام ششم اسفندماه یک هزار و سیصد و نود و پنج

با صدای
صادق زیباکلام

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads