توضیحات
در این اپیزود به صورت خلاصه و کوتاه به زندگی استیو جابز می پردازیم..
استیون پل” کودک یتیمی بود که “پل” و “کلارا جابز” در ایالت کالیفرنیا سرپرستی او را برعهده گرفتند. کودک شرور و شیطانی که علیرغم تمامی بازیگوشیهای کودکانهاش با دیگر همسن وسالانش تفاوتهای بسیاری داشت. علاقه او به دستکاری لوازم الکتریکی اگر چه عصبانیتهای شدید اطرافیان را در پی داشت، اما مواقعی نیز پدید میآمد که سبب حیرت دیگران گردد.
دوران مدرسه نیز با این شور و هیجان نسبت به ابزارآلات برقی سپری شد تا اینکه در سال ۱۹۷۲ از دبیرستان فارغالتحصیل شد و به دانشکده “Reed” در “پورتلند” قدم گذاشت. علاقه فراوان او به شرکت در سمینارهای الکترونیک در مکانهای مختلف شهر سبب شد تا در همان ترم اول در کلاسهای درس حاضر نشود و سرانجام از دانشگاه اخراج گردد.
از آنجا که در طول تابستان در یکی از کارگاههای الکترونیکی مشغول به کار شده بود، توانست دوستان خوبی در آنجا به دست آورد که “استفان وزیناک” از بهترین آنها به شمار میرفت و بعدها فعالیتهای بسیاری را به همراه او انجام داد. مهمترین علتی که سبب علاقه شدید “استیو” به “وزیناک” گردید، دستگاه کوچکی بود که “وزیناک” ساخته بود. این دستگاه که نام آن را “blue box” گذاشته بودند به دستگاه تلفن متصل میشد و به صاحب آن این امکان را میداد که تماسهای تلفنی خود را به طور رایگان انجام دهد.
در سال ۱۹۷۴ پس از ترک تحصیل از دانشگاه “استیو” در یک شرکت طراحی بازیهای کامپیوتری تحت عنوان “آتاری” مشغول به کار شد. پس از گذشت چند ماه، توانست مبالغی پول پسانداز کند و برای یک دوره آموزش روح و روان راهی کشور هند شد.
اما در پاییز ۱۹۷۴ مجددا به کالیفرنیا بازگشت و به سراغ دوست قدیمیاش “وزیناک” رفت. از آنجا که دیگر از الکترونیک و ساخت و بررسی ابزارآلات الکترونیکی خسته شده بود، توانست دوست صمیمیاش را قانع کند که از این کار دست بردارد و هر دو به کمک هم اقدام به ساخت یک کامپیوتر شخصی نمایند.
پس از مدتی این دو دوست کوشا و خلاق توانستند در اتاق خواب “استیو” که از آن به عنوان کارگاه استفاده میکردند یک دستگاه کامپیوتر کوچک شخصی درست کنند و آن را به مغازهدار محله نشان دادند. مغازهدار که از دیدن آن بسیار متحیر و شگفتزده شده بود، به آنها سفارش ساخت ۲۵ دستگاه از این نوع را داد. اندکی بعد با مشورت یکی از دوستان دیگر که مدیر فروش یک کمپانی نه چندان بزرگ بود؛ تصمیم گرفتند، شرکتی بنا کنند و کار تولید این نوع کامپیوتر را آغاز نمایند.
با این تصمیم، هر دو هر چه داشتند فروختند و هزینههای اولیه تأسیس شرکت را فراهم کردند. به یاد روزهای خوش تابستان و بازیهای کودکانه در میان درختان بر آن شدند تا نام شرکت تازه تأسیس و محصولاتش را “Apple I“- سیب- قرار دهند.
اولین سری کامپیوترهای کوچک خانگی تحت عنوان “Apple I” چنان سر و صدایی در جهان ارتباطات پدید آورد که نام جابز و وزیناک به سرعت در سراسر دنیا پراکنده شد و این فروش اولیه مبلغی معادل هفتصد و هفتاد و چهار هزار دلار سود برای این دو دربرداشت. در سال بعد نوع جدید و پیشرفتهتر این کامپیوترها با نام “Apple II” به بازار فرستاده شد. اما هنوز برای رقابت با فروش “IBM” راه درازی در پیش داشت. از همین رو آنها تصمیم گرفتند تا به سراغ دوستان خبره اما گمنام خود در شرکت “آتاری” روند و از آنها کمک بجویند. در نتیجه این همکاریها و یافتن تعدادی سرمایهگذار کلان، وضعیت “Apple II” به جایی رسید که در عرض سه سال با افزایش فروش ۷۰۰ درصد، سودی معادل ۱۳۹ میلیون دلار عاید آنها نمود.
جالب اینجاست که آن دو به این میزان پیشرفت نیز راضی نبودند. از همین رو نسل جدید محصولات خودرا تحت عنوان “Apple III” راهی بازار نمودند. سالهای بعد با طراحی “Macintosh” شهرت “جابز” بیش از پیش شد و نام او را برای همیشه در صنعت و تکنولوژی جهان به ثبت رساند.
علیرغم تمام ثروت و شهرتی که از طریق “Apple” عاید “استیو” شده بود، تصمیم گرفت در سال ۱۹۸۵ از سمت خود کنارهگیری کند و از کمپانی عظیمش فاصله گیرد. با این تصمیم چند سالی به تفریح و لذت از زندگی پرداخت اما عشق او به کار و خلق نوآوری هرگز رهایش نمیکرد، تا اینکه در سال ۱۹۸۹ با خود اندیشید که دوباره شرکت بزرگی همانند “Apple ” برپا کند و رهبری آن را برعهده گیرد و با تمام توان فکر خود را عملی سازد، کمپانی “Next step” پایهگذاری شد و تولید نسل جدیدی از کامپیوترهای خانگی را آغاز نمود. اما تلاش او در این زمینه دوام چندانی نیافت،
ممنونم که من را همراهی می کنید...