در دوران تحصیل استادی داشتیم که هرگاه از او سوالی میپرسیدیم و پاسخی نداشت، گرهای به دستمال جیبیاش میزد تا سوال از خاطرش نرود و روز بعد پاسخ آن را همراه خود بیاورد. اما گاه میگفت به خانه رفتم و دیدم به دستمال چند گره زدهام، سوالها را به خاطر دارم و جوابشان را یافتهام اما نمیدانم چه کسی پرسیده بود. اگر خود به یاد دارید، مجدد بپرسید.
پادکست طرز نگاهی به نهجالبلاغه است آنچنان که به حال و روزگارمان ثمر دارد. در خبرگزاری ابنا سعی میکنیم با توجهی تاریخی پادکست طرز را بر مبنای نهج البلاغه مبتنی بر کلام حضرت امیرالمومنین (ع) تقدیم شما کنیم. شماره دوازدهم: نادانی.
اولین نفر کامنت بزار
کاسبهای کهنهکار، هنگام معامله، همیشه آماده فس...
بعضیها تصور میکنند زمان وصیت کردن پس از رسیدن...
«حق» چیزی است که خدا نیز بر مدار آن میگردد. «ح...
هر چند مردمان را غمخوارم، بيشتر اما همّ نفس خود...
جنگ که به تنگا کشید، صفحات قرآن از هم گسستند و ...
عبدالله بن مصعب، نزد خلیفه عباسی نشسته که فرزند...
نه مگر که هر کس به حد شانش منزلی باید از آن خوی...
علی (ع) از منبر پایین آمد و رهسپار منزل شد . آن...
علی (ع) از پلههای منبر مسجد کوفه بالا میرود. ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است