توضیحات
گاهی داستانها آنطور که پیشبینی میکنید پیش نمیروند. نه اینکه نتوانید حدس بزنید نه. اصلا امکان حدس زدن وجود ندارد. داستان در یک مه و فضای غیرقطعی روایت میشود که شما گیج و مبهوت تلاش میکنید قطعات مرتبط با هم را کنار هم بچینید. این طور داستانها اگر خوانندۀ داستانهای سرراست باشید شما را عصبانی میکند. داستان نجوای ایزابل هنگام تماشای باران از این دست داستانهاست. تکلیفمان با راوی روشن نیست. ما داریم توهمات یک زن باردار را میشنویم یا او چند روز پیش جانش را از دست داده است یا ما در رویای ایزابل هستیم یا او زندهاست اما اطرافیان او مردهاند. کدام یک از آنان مردهاند؟ آنچه درباره این داستانها اهمیت دارد اگر آن را تا آخر بخوانید و تلاش کنید معنای آن را کشف کنید این داستانها برای همیشه در شما جاگیر میشوند و به راحتی از ذهنتان بیرون نخواهند رفت. بله این داستانها خاصیت چسپندگی دارند لطفاً مراقب باشید.
کتاب: مجموعه داستان دخترها در جنگ
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
ترجمه: ناهیده هاشمی
ناشر: آموت
موسیقی
Samuel Sim Unspeakable