"رهایی از زندان ذهن"
شما در این کتاب، یاد می گیرید، از چشم اندازی دور به مشاهدۀ ذهن تان بنشینید. وقتی دست از اعتقاد به افکارتان بر می دارید، افکارتان تسلیم می شوند و ذهن تان به احساس آرامش و امنیت بیشتری دست می یابد.
خودش میگوید:
قرار نبود شاعری کنم،
داشتم در هنرهای رزمی فعالیت میکردم،مسابقه میدادم،
اما به یکبار در گوشهای از خودم نشستم،خوابم برد و وقتی بیدار شدم،
تمامِ کلمات من را احاطه کرده بودند،
هزار خياب...
خودش میگوید:
قرار نبود شاعری کنم،
داشتم در هنرهای ...
قصه ای از مجموعه "قصه های مهرآباد"
به قلم حسین شوندی
برای ظهر جمعه های شما نازنینان اهل ادب و اندیشه
و راوی این ظهر جمعه:
پیام کیانی پور (راوی داستان)
مژگان قنبری (دخترخاله)
و هنرمند بینظیر با قلم...
قصه ای از مجموعه "قصه های مهرآباد"
به قلم حسین شو...
نوشته مژده شبان
در من زنی زندگی می کند ، که هر شب آرام و مرموز موهایش را می بافد.
صبح ها دو فنجان قهوه می ریزد، برای خودش و کسی که نیست.
عصرها به گوشه ای خیره می ماند و سیگارش را می بلعد.......
نوشته مژده شبان
در من زنی زندگی می کند ، که هر شب...