قلم شیرین و محاوره ای و نوستالژی این نویسنده خاطرات دهه شصت را ورق میزند و حال و هوای قصه های ظهر جمعه را دلچسب تر میکند...

خودش میگوید: قرار نبود شاعری کنم، داشتم در هنرهای رزمی فعالیت می‌‌کردم،مسابقه می‌‌دادم، اما به یکبار در گوشه‌ای از خودم نشستم،خوابم برد و وقتی‌ بیدار شدم، تمامِ کلمات من را احاطه کرده بودند، هزار خياب...

قصه ای از مجموعه "قصه های مهرآباد" به قلم حسین شوندی برای ظهر جمعه های شما نازنینان اهل ادب و اندیشه و راوی این ظهر جمعه: پیام کیانی پور (راوی داستان) مژگان قنبری (دخترخاله) و هنرمند بینظیر با قلم...

نوشته مژده شبان در من زنی زندگی می کند ، که هر شب آرام و مرموز موهایش را می بافد. صبح ها دو فنجان قهوه می ریزد، برای خودش و کسی که نیست. عصرها به گوشه ای خیره می ماند و سیگارش را می بلعد.......

داستانی کوتاه از کتاب "ریمل زدن به اسبها" نوشته سمانه گازار و خوانش خود نویسنده...

در ادامه پادکستهای کودک موضوع مهم مراقبتهای جنسی را شروع کردیم...

داستانی شیرین و تک پرسوناژ که باز پر از لطایف قلم استاد هوشنگ مرادی کرمانی است....

یکی از داستانهای مجموعه داستانهای کتاب رژ قرمز...

قصه ای از سندباد نامه...