توضیحات
با خودتون فکر کنید بهتون گفتن که خوراکی ها رو توی بوفه ی چندتا مدرسه توی ویترین بچینید. بچه ها که میان صف وایمیستن تا خرید کنن، یه سری خوراکی به چشمشون میخوره و خب تصمیم میگیرن که چی بخرن. شما چجوری این بوفه رو مرتب میکنید؟ خوراکی های مفید رو میذارید جلوی چشم؟ یا اونایی که سود فروششون از همه بیشتره؟ یا اینکه اصلا میگید من نمیخوام تصمیم بگیریم، همینجوری تصادفی خوراکی ها رو انتخاب میکنم! یا مثلا اونایی که خودتون دوست دارید رو میذارید جلوی چشم؟ هرکدوم این انتخاب ها رو که انجام بدید دارید روی فروش بوفه تاثیر میذارید. بعد خب این سوال پیش میاد که وقتی من دارم تصمیم آدما برای اینکه چی بخرن رو تحت تاثیر میذارم، دارم آزادی و حق انتخابشون رو نقض میکنم؟ توی این قسمت میخوایم ببینیم چجوری میشه از علوم شناختی برای تغییر دادن تصمیم گیری آدمها استفاده کرد؟ بعد میخوایم بفهیمم که اینکار اصلا اخلاقیه؟ بعدشم میخوایم ببینم توی دنیای مدیریت چطوری میشه از این مفهوم استفاده کرد.
لینک مقالات منبع این قسمت:
https://www.penguin.co.uk/books/567/56784/nudge/9780141040011.html
https://link.springer.com/article/10.1186/s41469-017-0014-1