تو این اپیزود آشنایانی، ناآشنا بارها از کنار هم میگذرند و با هم،هم صحبت و هم سفره میشوند بی آنکه بدانند در عین اینهمه دوری،چقدر نزدیکند...راز نورالدین برای برادرش شمس الدین فاش میشود و شمسذالدین در پی برادر کوچکش شهر به شهر سفر میکند.. اما در طول سفر لحظه های شاد و غمگینی از سر میگذراند...
اولین نفر کامنت بزار
داستان فانتزی پیرخارکن و سه دخترش و سه جادو...<...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است