• 3 ماه پیش

  • 47

  • 03:35

فریدون مشیری | دوستی

شعر | با صدای شاعر
0
توضیحات
▨ نام شعر: دوستی (دل من دیر زمانیست که می‌پندارد)▨ شاعر: فریدون مشیری▨ با صدای: فریدون مشیری♬ پالایش و تنظیم: شهروزــــــــــــــــــــــــدل من دیر زمانی است که می پندارددوستی نیز گلی استمثل نیلوفر و نازساقه‌ی ترد ِ ظریفی داردبی‌گمان سنگدل است آنکه روا می‌داردجان این ساقه‌ی نازک را، دانسته بیازارددر زمینی که ضمیر من و توستاز نخستین دیدارهر سخن، هر رفتاردانه‌هایی است که می‌افشانیمبرگ و باری است که می‌رویانیمآب و خورشید و نسیم‌اش مهر استگر بدان گونه که بایست به بار آیدزندگی را به دل انگیزترین چهره بیارایدآن چنان با تو درآمیزد این روح لطیفکه تمنای وجودت همه او باشد و بسبی‌نیازت سازد، از همه‌چیز و همه‌کسزندگی، گرمی دل‌های به هم پیوسته ستتا در آن دوست نباشد، همه درها بسته ستدر ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوزعطر جان پرور عشقگر به صحرای نهادت نوزیده است هنوزدانه‌ها را باید از نو کاشتآب و خورشید و نسیمش را از مایه جانخرج می‌باید کردرنج می‌باید برددوست می‌باید داشتبا نگاهی که در آن نور ببارد لبخنددست یکدیگر رابفشاریم به مهرجام دل‌هامان رامالامال از یاری، غم‌خواریبسپاریم به آواز بلند؛شادی ِ روی ِ توای دیده به دیدار ِ تو شادباغ جانت همه وقت از اثر ِصحبت دوستتازهعطرافشانگلباران باد

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads