• 4 ماه پیش

  • 42

  • 04:50

مهدی حمیدی شیرازی | میعادگاه دیرین

شعر | با صدای شاعر
0
توضیحات
▨ نام شعر: میعادگاه دیرین▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی▨ پالایش و تنظیم: شهروزــــــــــــــــــتوضیح شاعر: پس از ده سال که به عنوان یک محصّل، برای گذراندن دوره‌ی دکتری به دانش‌سرای عالی آمدم، بر اثر تغییرات محسوس و فاحشی که در این محیط دیدم، این قطعه را ساختم.ــــــــــــــــــدر گلشنِ حیات کز آن‌ام بری نبودبرگی نیافتم که در آن دلبری نبودکردم هزار بار در‌این برگ‌ها نظریک برگ بی‌نشانه ز چشمِ تَری نبودشامی در آن نداشت که شور و شری نداشتروزی در آن نبود که دردسری نبودبرگی اگر ز عشق در او بی‌نشانه ماندبی‌گفتگوی برگِ چنین دفتری نبودمن عمرِ شب سپردم و شب عمر من سپرداو ماند و من گذشتم و جز این دَری نبودده سال رفت و باز مرا آسمان کشاندبر روی آن زمین که از آن بهتری نبودآنجا که آن شکفته گلِ نوبهارِ عمرچون آتشی دمید و چو خاکستری نبودآنجا که پیش دیده‌ی من، زیر آسمانمانند او گلیّ‌و چو او اختری نبودباور نداشتم که چنین زود پَر زندزیرا فرشته بود و به دوشش پری نبودمن بیست ساله بودم آن روز و آفتابدر چشمِ من ستاره‌ی غارتگری نبودغافل که این فروغِ سحرخیزِ شب‌گدازجز رهزنِ حیاتِ جهان، دیگری نبودآن روز این درختِ برومندِ سربلندالّا برهنه‌شاخه‌ی بس لاغری نبودوین بانوی جوان که به دنبالِ دختری‌ستبا مادری گذشت و به جز دختری نبودمن بی‌برم کنون و، پر از بار و بر کنونهر شاخه‌ای که شاخه‌ی بارآوری نبودای کاش زیرِ این‌همه شاخِ گرفته‌باردر بوستان درختِ چو من بی‌بری نبود▨دکتر مهدی حمیدی شیرازیاز کتاب پس از یکسال - صفحه‌ی ۱۶۷شانزدهم اسفند ماه ۱۳۲۴ تهران

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads