اینجا با سیاوش ۵۶ ساله طرفیم.
نه اون پسر بیخیال ۲۶ سالهست، نه اون افسرده 36 ساله یا مرد به ریرا رسیده ی ۴۶ ساله.
سیاوش در این سن یک آدم کاملشده—با همه زخمها و زهرهایی که تو خودش جمع کرده.
توی این روایت، سیاوش توی دنیایی زندگی میکنه که با آسیه مونده، ولی نه عشق هست، نه ترحم.
اون همه حسابها رو میبنده.
بیرحمانه. دقیق. بدون چشمپوشی.
حتی با خودش هم هیچ تعارفی نداره. حتی تیک عصبی اش هم نمی تونه جلوش رو بگیره.
سؤال اینجاست:
کسی که بلد شده خوب فرار کنه... میتونه جایی برسه که توش آرامش باشه؟
یا سیاوش فقط اسم خودش رو از یه داستان به داستان دیگه میبره—بیآنکه هیچوقت واقعا از خودش خلاص بشه؟
اولین نفر کامنت بزار
دفتر خانم معلم دست کسی میافته که انگار قراره ه...
در ادامه فصل سوم احمد جزامی شب سختی زا پیش رو د...
همهچیز از یک دفتر شروع میشه. دفترچهای دستنو...
اینجا برمیگردیم به سیاوش ده سال قبل ولی هنوز ز...
با ظهور اپیدمی کرونا، سیاوش ۳۶ سالهست. مردی تن...
در جهانی تیرهوتار، جایی میان وهم و واقعیت،
🎧 اپیزود هفتم – پایانِ سقوط
🎧 اپیزود ششم – قطار، قمار، و خیانت
🎧 اپیزود پنجم – نقشه، نفرت، و نیش موش...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است