داستان دربارهی مردی دهقان به نام پاهوم است که در ابتدا زمین کمی دارد، اما آرزو میکند زمین بیشتری داشته باشد تا راحتتر زندگی کند. او هر بار زمینی بیشتر به دست میآورد، اما رضایت نمییابد و به دنبال زمین بیشتر میرود. در نهایت، با پیشنهاد قبیلهای (بشکرها) روبرو میشود که هر مقدار زمینی را که در یک روز دور بزند، به او میدهند؛ اما به شرطی که پیش از غروب به نقطهی آغاز بازگردد. پاهوم از طمع زیاد، مسیری بسیار طولانی میپیماید، اما به دلیل فشار، خستگی و حرص، در پایان روز از پا درمیآید و میمیرد.
صفحه اینستاگرام رادیو حکایت:
https://www.instagram.com/radiohekayat
کانال تلگرام رادیو حکایت:
لینک حمایت های ارزی و ریالی از پادکست رادیو حکایت:
https://hamibash.com/Radiohekayat
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
راوی بینام داستان، که ادعا میکند دیوانه نیست،...
مسکن در تمام جوامع که اقتصاد تورمی دارند برای ق...
داستان کوتاه جشن فرخنده مربوط به روزگار قانون ک...
داستان درباره زن و مردی است که در ایستگاه قطاری...
"نقاش باغانی" نه تنها در میان داستان ها...
داستان گرداب نوشته ی صادق هدایت در مورد مردی به...
شنیدن این داستان به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی ...
درباره داستان کوتاه فردا در راه است بهرام صادقی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است