یه روز بیدار میشی، پشت میزی نشستی که داره کل دنیا رو شنود میکنه.
میفهمی داری تو سیستمی کار میکنی که مردمشو یواشکی میپاد.
حالا یه انتخاب داری:
سکوت کنی و حقوقتو بگیری...
یا بزنی زیر همهچی و فرار کنی، چون حقیقت رو نمیشه دفن کرد.
این داستان ادوارد اسنودنه.
یه کارمند معمولی که با یه لپتاپ و چندتا فایل، قویترین کشور دنیا رو به چالش کشید.
اما واقعاً چرا این کارو کرد؟ قهرمان بود یا خائن؟
چرا اسمش هنوزم تو لیست سیاهه؟
تو این اپیزود، قراره یه سفر جنجالی بریم وسط دنیای جاسوسی، اطلاعات، فرار، و یه مشت سوال بیجواب…
اولین نفر کامنت بزار
این قسمت، یه شب تاریکه. جایی وسط ذهن جو...
چهار نابغه با ذهنهایی متضاد <...
از مادها تا ایران و اسرائیل؛...
این روزا که همهچی بوی ترس گرفته و آسمو...
اگه یه روز از خواب پا شی و بفهمی صدا بر...
هرچی ازم مونده رو بعد مرگم آتیش بزن.
خطهایی که هرگز نخواندند
اگه یه روز یه ایستگاه عجیب وجود داشته ب...
پانو نمیخواست بمیره.
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است