توضیحات
مردم منتظر بازگشت امام هستند و بختیار هچنان اجازه نمی دهد هواپیمای امام خمینی در فرودگاه مهرآباد بنشیند. بزرگترهای انقلاب در مقر کمیتهی استقبال از امام، در مدرسه رفاه جمع می شوند تا درباره اینکه از چه راهی میتوانند دولت بختیار را برای رفع موانع ورود امام تحت فشار قرار بدهند، رایزنی کنند.
پیشنهادی که با آن موافقت می شود، «تحصن» در دانشگاه تهران است، یعنی مرکز تحولات انقلابی پایتخت. مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی – عضو مجلس خبرگان - دراینباره میگوید: «یک نظر این بود که تحصن در مکانی صرفاً مذهبی انجام بگیرد. برای این منظور، مسجد شاه سابق در نظر گرفته شد. دوستان میگفتند که آنجا بهترین مکان برای تحصن است. این مسجد در بازار قرار داشت و مردم هم در مسجد و اطراف آن تردد داشتند. نظر دیگری هم وجود داشت که شهید مطهری هم طرفدار آن بود و آن، تحصن در دانشگاه بود. طرفداران این نظر معتقد بودند نام دانشگاه، نامی جهانی است و این تحصن از این طریق در سطح جهان مطرح میشود و رسانههای دنیا هم آن را مطرح مینمایند؛ علاوهبر اینکه با قشر دانشجو و دانشگاهیان ارتباط و نزدیکی بیشتری برقرار میگردد.»
همین می شود که ۴۰ نفر از روحانیون مبارز تهران، مدرسین حوزه علمیه قم و نمایندگان روحانیت مبارز شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاه و جلوگیری از بازگشت امام خمینی در محل مسجد دانشگاه تهران تحصن میکنند. حضرات آیات سیدمحمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، سیدمحمود طالقانی، محمدجواد باهنر، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد امامی کاشانی، علی مشکینی و... از متحصنین بودند.
اولین کار، نوشتن یک اعلامیه بود، در بخشی از این اعلامیه این طور آمده است : «اینجانبان، به عنوان اعتراض به اعمال ضد انسانی دولت غیر قانونی بختیار از ساعت ۹ صبح روز یکشنبه هشت بهمن ماه جاری تا بازگشت حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی دامظله به وطن و به آغوش پُرمهر ملت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختیار میکنیم و از این محل مقدس در کنار برادران دانشجوی خود، ندای حقطلبانه خود را به گوش جهانیان خواهیم رساند.»
حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود با اشاره به حوادث ۷بهمن ۱۳۵۷ و شعارهای مردم «وای به حالت بختیار، اگر امام فردا نیاد، اگر امام فردا نیاد مسلسها بیرون میاد» و «وای اگر خمینی، حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» نوشت: «این شعارها به خوبی روحیه مردم را در به مبارزه طلبیدن دشمن نشان داد و در این اوضاع و احوال فکر تحصن اعتراضی روحانیون مبارز در دانشگاه تهران در جمع ما مطرح شد و در همان لحظات اولیه، با شرکت دهها نفر از روحانیون که بعداً تعداد آنها به صدها نفر رسید، به سرعت شکل اجرایی گرفت و ما نیز در جلساتی که برای اداره برنامههای تحصن در اتاقی در کنار مسجد دانشگاه تهران برپا میکردیم به همکاری و همفکری با تعدادی از دانشگاهیان میپرداختیم. در چنین شرایطی جمعیت زیادی هم در صحن و هم در داخل مسجد دانشگاه تهران حضور داشتند که لازم بود آنها را هم مشغول سازیم و هم کنترل کنیم تا حوادث تلخی رخ ندهد. برای همین من نیز مثل جمع دیگری از دوستان، در اجتماع مردم در مسجد سخنرانی کردم و با ارائه تحلیلی گفتم رژیم در مقابل فشار افکار عمومی داخل و خارج، نمیتواند زیاد مقاومت کند و در نهایت مجبور خواهد شد که با آمدن امام خمینی به کشور، موافقت کند.»
در بخش دیگری از این خاطرات آمده: «دیدم که جوانها بیمحابا در معرض اصابت گلوله قرار میگیرند به میان جمعیت رفتم و عبای خود را از دوش برداشتم و در مقابل آنها ایستادم و به آنها گفتم حق ندارید که چنین کارهایی بکنید و بعد هم آنها را همراهی کردم و آنها هم همانجا ماندند و شعار رهبران ما را مسلح کنید، دادند.»
روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ با پیوستن عده بیشتری به این تحصن، بیشتر از ۲ هزار نفر در مسجد دانشگاه تهران جمع شدند.
روایت رهبر انقلاب از تحصن دانشگاه تهران که در سایت ایشان منتشر شده است:« اگر سخنرانیها و اعلامیهها نبود مفهوم نمیشد که چکاری انجام گرفته، نه مردم در جریان قرار میگرفتند و تبلیغات دستگاه هم میتوانست شاید آن را جور دیگری جلوه بدهد لذا بود که چند تا برنامه در دانشگاه بود. یکی سخنرانیهایی بود که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام میگرفت که همهی ماها هر کدام یک برنامهی سخنرانی را اینجا گذاشتیم و دیگران سخنرانیم میکردند. یکی اعلامیهها بود، یکی هم یک نشریه، یک بولتن روزانه ما منتشر میکردیم.»
این تحصن بهموقع علما و بازتاب گستردهی آن فشار شدیدی به بختیار وارد کرد. مذاکراتش با رهبران تحصن هم ناکام ماند و نهایتاً تسلیم خواست متحصنین و مردم حامی آنها شد. از طرف دولت اعلام کردند مانعی برای ورود امام به میهن وجود ندارد.