دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و پنجم
۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاهِ شب
«#پادکست_شماره_۸»
نام داستان: «#من_مادر_هستم»
داستاننویس: «#مرضیه_ذوالفقاری»
خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»
موسیقی :«#فردین_خلعتبری #خاطره_حکیمی #نوید_اربابیان #فرزانه_فقیهی »
در آینه به هر دو زن نگاه میکنم. یکی ملیحه است با موهای بلوند و پوست شادابی به رنگ هلو و گونههای آبدار. هر وقت میبینمش یاد شکوفههای گیلاس، همان ساکوراهای معروف میافتم. و نقنقهای مدامش که میدانم نیمی از آنها واقعی نیست. و دیگری زنی است که نامش را نمیدانم. زنی با دو چشم کم نور و چهرهای مات، عبوس است و خشک. به بیابانی میماند بی آب و علف. به نفر سوم نگاه میکنم. من، هما، نمیشناسمش. هیچ وقت هما را نشناختهام. دوباره به سه زن درون آینه نگاه میکنم. دوتایشان مادرند و یکیشان مادر نیست. دوست دارد که باشد. هر سه انگار هیچ کسی نیستند.
برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻
#داستان_شب
@dastaneshab
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است